loading...
آرال پیک
ارش بازدید : 287 جمعه 12 اسفند 1390 نظرات (0)
بچه بودم
از خواب که بیدار میشودم چشمام که قی‌ میکرد از مامانم می‌پرسیدم چرا چشمام صبح که از خواب پا میشم توش آشغاله؟ مامانم که خودش دلیلشو نمیدونست بهم میگفت پسرم چون روزا شیطونی میکنی‌ شبا شیطون میاد پی‌ پی‌ می‌کنه تو چشات منم یک شب تا صبح بیدار موندم تا ببینم شیطون کی‌ میاد پی پی کنه تو چشمام.... اسکل بودم

بچه بودم
از خواب که بیدار میشودم چشمام که قی‌ میکرد از مامانم می‌پرسیدم چرا چشمام صبح که از خواب پا میشم توش آشغاله؟ مامانم که خودش دلیلشو نمیدونست بهم میگفت پسرم چون روزا شیطونی میکنی‌ شبا شیطون میاد پی‌ پی‌ می‌کنه تو چشات منم یک شب تا صبح بیدار موندم تا ببینم شیطون کی‌ میاد پی پی کنه تو چشمام.... اسکل بودم


چند وقت پیش :d
تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم (!!) و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باغچه و سیگار خاموش موند تو دستم 
 


در اقدامی شجاعانه اعتراف میکنم که از درس تنظیم خانواده افتادم . اونم فقط به این خاطر که در جواب سوال احمقانه استادم که بهم گفت مگه این کلاس جای خوابه ؟ خیلی صمیمی و خرم گفتم : بیخیال استاد . کی تا حالا 8 صبح خانوادش تنظیم شده !!!!!! کلاس رفت رو هوا استادم منو انداخت بیرون تا کم نیاورده باشه
 


اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت املا ها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفیا می بینم کی به حرفام گوش می ده ...ازون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام:امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کودوم وسیله ها دست زد؟ بیشترم به دریچه کولر شک داشتم


اعتراف می‌کنم
سر فینال جام جهانی‌ تا لحظه‌ای که اسپانیا گل زد فکر می‌کردم اسپانیا نارنجیه، هلند آبی‌، گل هم که زد کلی‌ لعنت فرستادم به هلند، بعد گل رو صفحه نوشت اسپانیا ۱ - هلند ۰ ، تازه فهمیدم کل بازی داشتم اشتباه فحش میدادم


اعتراف میکنم وقتی داداشم دو ماهش بود رفتم خندون تو آشپزخونه، مامانم گفت نارنگیتو خوردی؟ گفتم آره، تازه به آرشم دادم! 

بیچاره مامانم بدو بدو رفت نارنگی رو از حلقش کشید بیرون! :دی



عموم میخواست وام یکی از دوستاشو جور کنه زنگ زد به رییس بانک کلی صحبت کرد باهاش... حرفش که تموم شد اس ام اس داد به رفیقش که دهن رییس بانک رو ****** اشتباهی سند کرد واسه رییس بانکه!!


اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده :دی


اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت:  امیرجووون...بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت....گفتم منم همینطور....گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش

و من از شدت ضایعگی دیوارو گاز گرفتم

 

چندسال پیش یه روزمنزل عموم بودم دخترعموم که ۳سال از من کوچکتره گفت من حلوا دلم میخواد بیاباهم درست کنیم.پاشدیم وروش درست کردنشوباهم مرور کردیم وشروع کردیم. شکر راپیمانه کردیم و توی کاسه ریختیم آب هم اضافه کردیم و بهم زدیم من دیدم شکرش انگار یه کم ذرات ریزوآشغال مانندی داره.به دخترعموم گفتم اینو باید از صافی پارچه ای رد کنیم اونم صافی مخصوص اینکارو آورد.تا اینجاش هیچ جای کار عیبی نداشت.بعددخترعموم صافی پارچه ای رو روی سینک ظرفشویی نگهداشت منم کاسه آب و شکر را که روی حرارت هم گذاشته بودیم آوردم و با احتیاط دو نفری بااجازه تون اونهمه شربت رو توی سینک خالی کردیم و رفت توی چاه !! وچیزی جز اشغالای ته شربت که روی صافی بود باقی نموند.تازه در پایان این کار هوشمندانه !! فهمیدیم چی شد و دوتایی عین پت و مت یه چندثانیه بهم زل زدیم و با هم داد زدیم :ای وااای!!!!

جک خنده دار جدید

سوم راهنمایی که بودم تو مدرسه سی دی‌های غیر اخلاقی‌ میفروختم ،،، یه بار نزدیکای خرداد بود که با بغل دستیم دعوام شد. اونم نامردی کردو‌‌ رفت منو به ناظم فروخت ،،، ناظممون هم که سیدی هارو پیدا کرد گفت فردا اینارو میفرستم آموزش پرورش که اونا یه تصمیمی برات بگیرن،،،فردا که شد دیدم نیامد ،، بعد از یکی‌ دو روز فهمیدم که باباش مرده،،، اونم دیگه تا آخر سال نیومدو منم به خوبی‌ و خوشی‌ ادامه تحصیل دادم،،،

جک خنده دار جدید

یه بار تو دبستان خواستم یکیو با حرکات کاراته بترسونم.. تا پاهامو باز کردم خشتکم از زیر زیپ تا زیر کمربند جر خورد. طرف کلن همون یه ذره ترسی هم که داشت ریخت. حالا این هیچی خودمو بچسب که کو.نمو چسبوندم به دیوارو یه ور یه ور رفتم خونه…

جک خنده دار جدید

یه بار مجبور شدم برم یه مجلس ختمی که مسجدش صندلی نداشت موقعی رسیدم که روضه خون داشت خودشو پاره پاره میکرد. همون موقع یه نفر از کنار دیوار بلند شد و من جاشو گرفتم و تکیه دادم یه لحظه دنیا دور سرم چرخید و سقف مسجد اومد جلوی نظرم و صدای خنده رفت هوا! دیوار نبود. برزنت بود تو مردونه فرود اومده بودم!

جک خنده دار جدید

اعتراف میکنم چند شبه قاطی کردم همش فکر میکنم بابام تو کمد اطاقم قایم شده(مسخره نکنید جدی میگم)

جک خنده دار جدید

اولین قرارم با اولین دوست پسرم تو حرم امام رضا بود!تازه یکى از خادم ها فهمید مى خواست تحویلمون بده!کلا موندم اون موقع چه فکرى با خودمون کرده بودیم!

جک خنده دار جدید

سوم دبیرستان که بودم، پدر دوستم فوت کرده بود، سر صف ناظممون منو صدا زد که این خبرو اعلام کنم (حالا همه می دونستنا)، منم با سکوت و ناراحتی داشتم از پله ها می رفتم بالا که یهو پام گیر کردو عین کتلت پهن شدم روی زمین!!! همه ی بچه هم خندشون گرفته بود هم ناراحت بودن!! اما هیچکی نخندید!!

جک خنده دار جدید

تو دوران دانشگاه با بعضی از بچه ها بد جور تیریپ مرام و معرفت داشتیم و هی تعارف به هم تیکه پاره میکردیم.مثلاً دوستم رد میشد میگفت غلامم……منم میگفتم خاک پاتم و این حرفا.این قضیه هی بالا گرفت و تیکه ها دیگه از حد خارج شده بود که من دیگه به انتها رسوندمش.از پنجره کلاس داشتم محوطه رو نگاه میکردم که رفیقم حسن بین همه دخترا و پسرا داد زد:داش ایمان…..نوکر خر پدرتم…… منم هول شدم گفتم پدرم خودش خرته…..

جک خنده دار جدید

اول راهنمایی که بودم سر سه تا بسته جوهر لیمو شرط بستم که یه بسته شو میتونم در جا بخورم! جاتون خالی خوردم ولی آبخوری مدرسه با خون زبون من پر شده بود!
هنوز هم به قدرت خودم موندم، بسته هاش بزرگ بود خالص هم بود!

جک خنده دار جدید

ابتدایی که بودم ی بار در دستشویی مدرسه رو که یکی توش بود محض مسخره بازی با لگد شکستم و یهو دیدم  مسؤل سرویسمون اون تو بودش
فوری در رفتم

جک خنده دار جدید

با رفیقامون تو یه جمعی نشسته بودیم صحبت دختر و این چیزا بود. .موبایل دوستم زنگ خورد یکم که حرف زد تموم کرد بعد به ما تعریف کرد که: آره این دختره بچه خوشگل و با کلاسیه. باهاش الکی تیریپ ازدواج ریختم که بتونم بیارمش خونه. یه ساله دارم رو مخش کار میکنم .خیلی هم زرنگه و به راحتی نمیشه مخشو زد. ولی به بهونه اینکه با خونوادم آشناش کنم گفتم بیاد و……. یهو نگاه به گوشیش کرد رنگش مثل ماست شد. نگو تماس بر قرار بوده و طرف همه چیزو شنید.

جک خنده دار جدید

چندروز پیش پسرخالم خونمون بود. کوچیکه، ۷-۸ سالشه
یه بره عروسکی داداش کوچیکه داره گذاشته بود رو اوپن.
شب بعد شام همه نشسته بودیم، این پسرخالم رفته بود رو اوپن داشت با این بره  ور میرفت
یه دفعه داداشم از تواتاق داد زد: علی با اون بازی نکن پشماش میریزه
مشکل اینجا بود که اگه من از خنده نمیمردم هیشکی دقت نمیکرد به حرفش و آب از آب تکون نمیخورد


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 541
  • کل نظرات : 62
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 90
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 102
  • بازدید امروز : 30
  • باردید دیروز : 262
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 30
  • بازدید ماه : 4,603
  • بازدید سال : 31,901
  • بازدید کلی : 408,855